به نام خدا
سلام
ببخشید که دیگه وبلاگ و آپ نمیکنم .خودتون که میدونید دیگه وقتی آدم دبیرستانی میشه( ) دیگه واسش وقت اینجور کارا نمیمونه دیگه!
امروز حوصلم سر رفته بود این متنو از آقای دکتر شریعتی دیدم گفتم بذارم شما هم ببینید
خب دیگه بسه
دکتر شریعتی
*فقر*
میخواهم بگویم ......
فقر همه جا سر میکشد .......
فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ......
فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست
.......
فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند
......
فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ، که روزنامه های برگشتی را خرد
میکند ......
فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند .....
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته
میشود .....
فقر ، همه جا سر میکشد ........
فقر ، شب را " بی غذا " سر کردن نیست ..
فقر ، روز را بی اندیشه سر کردن است